سرنوشت بازيگران سريال محبوب خط قرمز+عکس
تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۶۹۲۶۱۹
خبرگزاري آريا - مجله زندگي ايده آل: بهانه ما براي نشستن پاي صحبتهاي قاسم جعفري، سريالي نوستالژيك و پرسر و صدا بود كه در زمان خود سر و صداي زيادي به پا كرد. خط قرمز در زمان پخش در تلويزيون بسياري از كليشههاي رايج آن روزها را شکست و سريال محبوب همه آنهايي شد كه قبل از آن مشكلاتشان را لابهلاي مجلهها و صحبتهاي كارشناسان تلويزيون دنبال ميكردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خط قرمز حرف نسل سوم بود؛ نسلي كه آن دوره فراز و نشيبهاي بسياري را پشت سر گذاشته و قاسم جعفري درست دست روي نقطهاي گذاشته بود كه سالها كسي سراغش نرفته بود. گفتوگو با اين كارگردان و تهيهكننده كه در دورهاي پرطرفدارترينها را ميساخت پر شد از خاطراتي كه در روزهاي ساخت خط قرمز اتفاق افتاده بود. او به ما از حس و حال آن روزهايش گفت، از سرنوشت واقعي آدمهاي قصهاش و اينكه هر كدام در حال حاضر چه كار ميكنند. مصاحبه با كارگردان خط قرمز براي ما پر از خاطره بود و مطمئنيم براي شما كه هر سهشنبه پاي تلويزيون مينشستيد و خط قرمز تماشا ميكرديد هم قطعا همين حال و هوا را خواهد داشت.
از آپارتمان به جاده
خيليها فكر ميكنند من كارم را از تلويزيون شروع كردم اما من فيلمسازي را از سينما شروع كردم. دو فيلم به نامهاي ماه مهربان و قاصدك ساختم كه به دليل عدم اکران فيلمهايم مدتي از سينما دور بودم و پس از دورهاي با كارگرداني سريال «راه سوم» كه كار پربازيگري بود و استاد مشايخي، فريماه فرجامي، اكبر عبدي، مهرانه مهينترابي، نگار فروزنده، امين زندگاني و خيليهاي ديگر در آن بودند جذب تلويزيون شدم و چند سريال ساختم تا سال 80 كه چند قصه را براي ساخت مرور كردم. يكي از آن طرحها، طرح جادهاي بود كه اسم خط قرمز را روي آن گذاشتم. شايد طرح را به 15،10 تهيهكننده سينما پيشنهاد دادم اما هيچ كس آن را نپذيرفت. بعد از چند سال كه در تلويزيون سريال ساختم و كمي اعتمادها به من جلب شد، طرح خط قرمز را قبول كردند.
شعار «سازمان بهداشت جهاني» آن سال هم «بهداشت روان» بود، چيزي كه هنوز در ايران فراموش شده است. همه ما ميدانيم بايد مسواك بزنيم و به فيزيكمان توجه كنيم، اما به بهداشت و سلامت روان توجهي نميشد. من با چند مشاور و كارشناس گفتوگو كردم، ديدم قصه خط قرمز زمينه اين را دارد كه بتواند در بحث بهداشت روان نسل جوان ورود پيدا كرده و آن را در قالب سريال به تصوير كشد. آن موقع شبكه 3 مدير لايقي داشت به نام آقاي جعفر صافي. به كمك ايشان توانستيم هزينه سريال را از وزارت بهداشت بگيريم. خب، سريالهاي آن دهه همه موضوعات آپارتماني داشت، مثل خانه سبز و همسران و... اما قهرمانهاي سريال ما جوانها بودند و فضاي جادهاي. طرح اوليه سريال را من پيشنهاد دادم، خانم شعله شريعتي و آقاي عليرضا بذرافشان هم نويسندههاي داستان بودند، حاصل كار هم حاصل خوبي بود.
خط قرمز و خط قرمزها
خط قرمز جزو پرطرفدارترين سريالهاي تلويزيوني بود، شما به عنوان يك كارگردان فكر ميكنيد علت اين موفقيت چه بود؟
شايد علت اصلي آن عبور از خطوط قرمز تلويزيون بود. دومين دليل آن هم اين بود كه حرف دل جوانها و بچههايمان زده شد. جوانها هميشه دنبال يك هواي تازهتر و فضاي متفاوتتر هستند. كاراكترهاي سريال جوانهايي بودند كه ميخواستند از آن چارچوبي كه جامعه برايشان ساخته بيرون بروند و زندگي جديدي را تجربه كنند. مسئلهاي كه ما بزرگترها براي جوانها محدود كردهايم و احساس ميكنيم آن چيزي كه ما ميخواهيم درستترين كار است، اما اين نسل نياز داشته و دارد كه ما امكان تجربه به آنها بدهيم. خط قرمز اين فضاي تجربه را به جوانها نشان داد، تجربه زندگي بيرون از خانواده و اجتماع را به نمايش گذاشت و در طول اين مسير يافتههاي جديدي را براي آنها به تصوير كشيد. اگر يادتان باشد پايان قصه پايان تلخي بود. هيچ كدام از قهرمانهاي داستان سرنوشت خوبي پيدا نكردند. به هر حال خطرهاي جامعه نميگذاشت كه آنها از شرايط، به خوبي عبور كنند.
در فقر ساختيم اما با انرژي
دستمزد بچههاي خط قرمز يک اندازه بود. هر كدام 500 هزار تومان براي 3 ماه تمرين و فيلمبرداري دريافت كردند.اين روزها اگر پاي تلويزيون بنشينيد متوجه ميشويد كه تعداد كانالها زياد شده است اما وقتي دقت ميكنيد متوجه ميشويد كه برنامه نويي براي مخاطب وجود ندارد. من خودم جزو كساني بودم كه علاقه زيادي به تلويزيون داشتم، اما در حال حاضر شايد 20 روز يک بار هم تلويزيون را روشن نكنم.
احساس ميكنم چيز قابل توجهي از جعبه جادويي پخش نميشود كه آدم را درگير كند. آن زمان ما انگيزه داشتيم كه كار نو انجام دهيم. بحث ماهواره جدي نشده بود و بيننده ايراني درگير برنامههاي تلويزيون خودمان بود. مديران تلويزيون هم بيشتر اهل ريسك بودند. همين روندي كه اين روزها براي پخش سريالها سپري ميشود باعث كهنه شدن كارها ميشد. به هر حال در عصر ارتباطات و دنياي امروز شرايط به سرعت تغيير ميكند و روزبهروز بحث رسانهها روبه رشد است. وقتي كاري 2 سال بعد از ساخت پخش ميشود طبيعي است كه طرح اوليه آن كهنه ميشود و جذابيتش را از دست ميدهد. به خاطر دارم كل آن سريال را ما با رقمي كمتر از 80 ميليون تومان ساختيم، يعني در فقر كامل اما با انرژي كامل بچهها.كل بچههاي گروه و بازيگران كمتر از 20 نفر بودند، اما همه بچهها انگيزه زيادي داشتند براي اينكه كار جديدي ارائه دهند.
حقيقت دوست خود من بود
شخصيتي كه در داستان خيلي گل كرد شخصيت ناصر بود با بازي شهرام حقيقتدوست. واقعيت اين است كه از ابتدا در متن اوليه داستان كاراكتر ناصر وجود نداشت. من يك فيلمنامه مشترك با آقاي سعيد مطلبي داشتم. يك شب منزل ايشان مهمان بودم. در مقام مشورت قصه را براي آقاي مطلبي تعريف كردم که به من گفتند: تو اين جنس از كاراكترها را ميشناسي ولي خود تو كدام يك از اين كاراكترهايي؟من فكر كردم و ديدم شخصيت هيچ كدام از نقشها به من نزديك نيست. خب، اسم من قاسم است و بچه سرآسياب دولاب بودم و همه نقشها اسمشان رامين و نيما و... بود كه از فضايي كه من در آن زندگي ميكردم دور بود. آقاي مطلبي مثال خوبي زد، به من گفت اگر داستان بينوايان ژاور نداشت ژان والژان معني پيدا نميكرد. تو بايد شخصيتي در قصهات وجود داشته باشد كه دوستش داشته باشي و شخصي هم باشد كه بتواند موتور قصه را به حركت بيندازد. اين شد كه در ذهن خودم كاراكتر ناصر را خلق كردم كه ميتوانست به من واقعي نزديك باشد و من ارتباط عاطفي و احساسي نزديكي با او داشته باشم.
كاراكتري كه مثل خودم بچه جنوب شهر بود و از جنس بقيه بچههاي سريال نبود. بچههايي كه با هم همسفر شدند (سروش گودرزي، شهرام حقيقتدوست، پويا اميني، علي منصوري و ايمان اشراقي) هر كدام را نماينده يك طبقه از جامعه قرار داديم و با حضور شهرام حقيقتدوست داستان تكميل شد.من راجع به تمام شخصيتها تحقيق كرده بودم. هنوز هم اگر در جامعه دقت كنيد متوجه ميشويد كه جنس شخصيتي همه اين بچهها وجود دارد.
شهرام جانشين حامد شد
تعدادي از بازيگران قبل از خط قرمز تجربه جدي بازيگري نداشتند يا پيش از آن در كارهاي خودم حضور داشتند، من قبل از خط قرمز سريالي ساخته بودم به اسم «همسفر» كه تعداد زيادي چهره جديد در آن كار حضور داشتند يا براي اولينبار آنجا ديده شدند از جمله شهرام حقيقتدوست، شهاب حسيني، كامبيز ديرباز، حامد بهداد، ايمان اشراقي، اشكان خطيبي، پرستو صالحي، بهنوش بختياري، سولماز غني، شبنم طلوعي و خيليهاي ديگر كه حضور ذهن ندارم. آن موقع بازيگرهاي سريالهاي تلويزيوني تكراري شده بودند.
حس كردم بيننده نياز به ديدن آدمهاي جديد دارد، اين شد كه چند ماه ميرفتم تئاتر شهر و كلاسهاي مختلف بازيگري و شايد بالاي 80-70 استعداد خوب پيدا كردم. يادم ميآيد چند سال بعد كه با امير جعفري در سريالي كه به تهيهكنندگي من ساخته ميشد براي آخرين بار حرف ميزدم در خاطراتش گفت من هم جزو آن كساني بودم كه تو از من عكس گرفتي و فقط به دليل قد بلندم مرا براي بازي در خط قرمز انتخاب نكردي. كساني را كه من براي بازيگري انتخاب ميكردم خيلي خوشتصوير نبودند ولي تركيبشان در كنار هم تركيب خوبي بود.
آن زمان بيشتر دنبال اين بودم كه يكسري نيروي تازهنفس معرفي كنم. هركدام از بچههايي كه مسيرشان را درست انتخاب كردند، توانستند تبديل به ستارههاي تلويزيون و سينما شوند. بد نيست بدانيد نقشي كه شهرام حقيقتدوست بازي كرد از ابتدا نقش حامد بهداد بود چون هر دويشان در سريال قبلي من «همسفر» بازي كرده بودند اما به خاطر نوع چهره و تركيب با بقيه بازيگران در دقيقه 90 حامد را كنار گذاشتيم و شهرام را جايگزين كرديم، به اين دليل كه احساس كرديم حقيقتدوست به كاراكتر ناصر نزديكتر است. آن موقع انگيزه زيادي داشتم براي اينکه چهرههاي جديدي كه درس بازيگري خوانده يا داراي تحصيلات بودند را به كار بگيرم. هيچ وقت مثل بعضي از همكاران كه بازيگرها را به دليل بر و رويشان يا سرمايه و پولي كه دارند در فيلم ميگذارند به كسي نقش ندادم.
ديگر جواب تلفن من را هم نميدادند!
از آن بچهها كسي ستاره نشد، در عوض حامد بهداد يكي از مشهورترينها و بهترينهاست.
به نظر من هر كدام از بازيگرهاي خط قرمز ميتوانستند بعد از آن سريال تبديل به يك ستاره سينمايي شوند؛ ستارههايي كه ماندگار باشند، اينكه اين اتفاق برايشان پيش نيامد شايد به دليل درگيري خودشان با مسائل حاشيهاي بود. خب، آن زمان يكدفعه عكسشان روي جلد مجلات و روزنامهها رفت، طوري كه ديگر حتي جواب تلفن خود من را هم نميدادند. اين معروفيت در سطح جامعه باعث شد بچهها از يك گمنامي به شهرتي برسند و آن شهرت باعث شد آنها از مسير واقعيشان دور شوند و اين گم كردن مسير به آنها لطمه زد. در واقع اگر اين بچهها قدمهاي بعديشان را با دقت و تامل بيشتر برميداشتند، ميتوانستند در اين فقدان بيبازيگري جزو بهترينها باشند، اما متاسفانه فضاي تلويزيون و سينماي ما اين است كه اگر فردي اشتباهي مرتكب شود خيلي زود حذف يا فراموش ميشود.
گودرزي ميگفت نيازي به يادگيري نيست!
آقاي بيضايي فيلمي دارند به اسم «باشو غريبه كوچك»، من هميشه فكر ميكردم عدنان بازيگر آن كار بسيار بچه بااستعدادي باشد اما چون مسير درست را انتخاب نكرد و كسي او را راهنمايي و هدايت نكرد نتوانست بازيگري را دنبال كند. فكر ميكنم براي بچههاي خط قرمز هم همين اتفاق افتاد. احساس ميكنم اگر هدفشان را دنبال ميكردند اتفاقات خوبي را در پيش داشتند. يادم ميآيد بارها از سروش گودرزي كه پس از آن در سريال مسافري از هند هم با او كار كردم، خواستم برود دنبال يادگيري دانش بازيگري، چون سروش به دليل تيپش براي بازي انتخاب شده بود. او جواب ميداد الان يك ملت براي من سر و دست ميشكنند. ديگر مرحله يادگيري را گذراندهام پس چرا بايد دوباره در كلاس درس حاضر شوم؟! برايش مثال ميزدم كه آقاي انتظامي بعد از فيلم «گاو» در كلاس سمندريان حاضر ميشد.
شهرام زيادي عجله داشت
شهرام حقيقتدوست بلافاصله بعد از «خطقرمز» در سريال «شب آفتابي» من بازي كرد و در فيلم سينمايي «عطش» يك كار نيمهتمام من نيز در كنار رادان و عربنيا بازي كرد. يادم ميآيد آن زمان آنقدر براي مشهور شدن عجله داشت كه يكدفعه همزمان با كار عطش براي«غوغا» هم قرارداد بست. اين شهرت باعث شد كه يكدفعه عنان كار از دستش خارج شود. در حالي كه شهرام به نظرم جزو استعدادهاي بينظير بازيگري است كه هنوز از تواناييهايش استفاده نشده و نسبت به خيلي از همدورهايهايش سواد و شعور بالايي در بازيگري دارد و اميدوارم هر دوره بتواند به جايگاه واقعياش برسد.احساسم اين است اگر بچههاي خط قرمز ميتوانستند درست انتخاب كنند حتما پيشرفت بيشتري ميكردند.
شهرام عبدلي و پويا و اشکان خوب ادامه دادند
در بين اين بچهها كساني مثل شهرام عبدلي هم بودند كه در اولين بازياش خيلي خوب پيشرفت كرد و در حال حاضر هم در تئاتر كار ميكند، در سينما و تلويزيون هم اندازه خودش را رعايت كرده و نسبتا موفق هم شده است. پويا اميني و اشکان خطيبي هم توانستند خوب خودشان را حفظ کند.
سروش گودرزي ناپديد شده!
اما بعضي از اين بچهها مثل سروش گودرزي 10 سال است كه در هيچ كار جدي سينما و تلويزيون حضور نداشته، چون از امكاناتي كه در اختيارش قرار گرفت، استفاده نكرد. منظورم اين است كه حرفهاي و با اصول اخلاقي صحيح رفتار نكرد و همين باعث شد كمكم حذف و فراموش شود.
علي منصوري آهنگساز شد
بعضي از خط قرمزيها مثل «علي منصوري» هم دغدغه بازيگري نداشتند وچون دوست اشكان خطيبي بود و به جهت ظاهري مناسب آن نقش بود او را انتخاب كرديم. در حال حاضر هم آهنگساز خوبي است شنيدم كارهاي بنيامين را آهنگسازي ميكند.
ايمان اشراقي؛ آقاي دکتر!
ايمان اشراقي پزشكي را دنبال كرد. شايد كوتاهي من هم باعث شد آنها به خوبي پيشرفت نكنند. بايد كمي بيشتر با آنها كلنجار ميرفتم و كمي سختگيرانهتر با آنها برخورد ميكردم تا سرنوشتها و جايگاههاي بهتري به دست ميآوردند. ميدانم كه مهسا كرامتي مشغول بازي و انتخاب بازيگران است. او هم در خط قرمز خوب ديده شد.
ساناز کيهان هم پرکشيد...
ساناز كيهان هم متاسفانه سال 90 در تصادفي به رحمت خدا رفت. در آخر ياد كنم از دستياران و همكارانم در آن كار که الان در تلويزيون و سينما كارگرداني ميكنند و من كارهايشان را دنبال ميكنم و در خط قرمز حضور فعالي داشتند. بهمن گودرزي كه «ششوبش» را در سينما ساخت و برادران احمد و محمود معظمي كه «شايد براي شما هم اتفاق بيفتد» و بسياري تلهفيلم و چند سريال ديگر را ساختهاند، عليرضا بذرافشان و عليرضا افخمي كه در نگارش خط قرمز سنگ تمام گذاشتند، سريال «نابرده رنج» را که بذرافشان ساخت و همين طور بسياري افراد ديگر...
اين عکس ها زماني عامل مهمي براي فروش نشريات هفتگي محسوب ميشد اما زمان گذشت و همه چيز به پايان رسيد. زندگي سيار و در به دري بچههايي كه به دنبال هواي تازهتر از تهران گريختهاند اما در زنداني بزرگتر گرفتار شدهاند. لحظههاي خوشي و ناخوشي كه پر از خاطره است و براي من پس از گذشت 11 سال خاطرهانگيزتر...
احساس ميكنم جوانيام را در اين لحظات و با اين بچهها سپري كردم، پر از خاطره و پر از دلتنگي... كاش اينقدر عمر زود نميگذشت كاش...
همه گروه سازنده سريال از آرتيست و آشپز و راننده تا فيلمبردار (هوشنگ بنايي)، صدابردار (بهروز عابديني) و... كه در مدت 65 روز يك سريال پرلوكيشن و سخت را در 26 قسمت ساختند. ركوردي غيرقابل تكرار! نفر ايستاده در عكس (بهرنگ دزفوليزاده) منشي صحنه فيلم الان عكاس خوبي در سينما شده است.
نيما (علي منصوري) در بيمارستان بستري است و اين 4نفر دنبال راهي براي فراري دادن او از بيمارستان و جور كردن پول ميزانسن به گونهاي طراحي شده كه هم تمام رخ ديده شوند تا باعث دلخوري نشود. هر روز اين كلكل بين بچهها بود كه پلانهايش از آن ديگري كمتر نباشد.
ناصر و رامين دو شخصيت محوري سريال در اوج بلاتكليفي و فرار- رامين در اين صحنه كم آورده و ناصر كه حكم ناجي اين جمع كوچك را دارد او را دلداري ميدهد. ميزانسن طوري چيده شده كه هر دو رو به دوربين باشند چون هميشه سروش نسبت به شهرام حسادت كودكانهاي داشت و من مجبور بودم ميزانسنهايي بد هم كه هر دو در جلوي كادر باشند تا احيانا به كسي برنخورد! سروش ميتوانست در سينما ستاره شود نه بازيگر! او همه شرايط را براي محبوبيت داشت و با مسافري از هند اين محبوبيت چند برابر شد اما خودش قدر خودش را ندانست! دلم براي كودكي و بازيگوشي و حرف گوشنكردنهايش تنگ شده است.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۶۹۲۶۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سریالهای جدید آنتن را پررونق میکنند؟
به گزارش قدس آنلاین، پخش سریالهای جدید تلویزیون با «آقای قاضی، شعبه ۱۲۱» از امشب کلید میخورد. این مجموعه که توسط کارگردان جوانی به نام «سجاد مهرگان» ساخته شده، با نقشآفرینی تماشایی «بهزاد خلج» در نقش آقای قاضی، بازخوردهای خوبی در فصل اول داشت و پس از تأخیری طولانی برای ساخت فصل دوم، از امشب به آنتن شبکه دو میرسد و پخش آن به صورت هفتگی و پنجشنبهها و جمعهها خواهد بود.
در این فصل، آقای قاضی به پروندههایی پیچیدهتر با موضوعاتی مختلف خواهد پرداخت و وارد شعبه جدید ۱۲۱ میشود که با داستانهایی متفاوت به جنبههای دیگری از آموزههای حقوقی میپردازد.
با پایان فصل پنجم سریال تماشایی «نون خ»، یک درام معمایی امنیتی جایگزین این مجموعه کمدی در شبکه یک میشود. سریال «رخنه» تولید جدید مرکز سیمافیلم با محوریت هوافضا و با هدف نمایش توان علمی و دفاعی کشور، از شنبه شب هفته آینده راهی آنتن میشود. قصه این سریال ۳۰قسمتی درباره گروهی از دانشمندان کشورمان است که روی موشکهای ماهوارهبر و فضایی تحقیق میکنند و در این مسیر با تهدیدات و خطراتی از سوی بیگانگان مواجه میشوند. کارگردانی این مجموعه را علی غفاری و حمیدرضا لوافی بر عهده دارند. علی غفاری پیش از این «بچه مهندس» را ساخته بود و علاقهمندان به این سریال احتمالاً فضایی مشابه همان مجموعه را در «رخنه» تجربه خواهند کرد.
یک کمدی در انتظار مخاطبان شبکه ۳
در میان سه شبکه اصلی که بار تولید سریالهای تلویزیون را به دوش میکشند، شبکه سه همچنان مشغول پخش «هفت سراژدها» است که با استقبال خوبی از سوی مخاطبان همراه نشد. این درام امنیتی پلیسی که ابوالقاسم طالبی، کارگردان فیلم «قلادههای طلا» سالها درگیر ساخت آن بود، به عنوان سریال نوروزی امسال به آنتن رسید اما نتیجه آن چندان مطلوب ذائقه مخاطبان نبود و آمار مخاطبانش ۲۲درصد اعلام شد. پس از این سریال که به نظر میرسد پخش آن تا اواخر اردیبهشت ادامه یابد، یک مجموعه کمدی، اوقات فراغت شبهای ماه پایانی بهار را برای مخاطبان شبکه سه پر میکند.
سریالی که قرار بود در فهرست نوروزی این شبکه قرار گیرد، پس از سریال روی آنتن این شبها، پخش میشود. «بدل» به کارگردانی علی مشهدی که در مراحل پایانی تدوین و صداگذاری است، جایگزین «هفت سر اژدها» خواهد بود. مسعودی که پیش از این سریال «نوروز رنگی» را برای شبکه پنج در نوروز سه سال پیش ساخته بود، قصه طنز دیگری را با بازیگران کمدی شناخته شده، در کنار چند بازیگر جدید دیگر روانه آنتن خواهد کرد.
روی دور قصههای پلیسی
با قطعی شدن سریالهای جایگزین مجموعههای نوروزی سه شبکه اصلی تلویزیون، چند سریال دیگر هم در حال تولید قرار دارند و یا مراحل نهایی را برای پخش طی میکنند. جواد افشار که با ساخت «گاندو» ید طولایی در تولید آثار معمایی و پلیسی پیدا کرده، «ناریا» را در دست ساخت دارد که عاشقانهای با تم پلیسی است. قصه این سریال در ایران و خارج از کشور میگذرد و درباره یک دختر نخبه و دانشمند ایرانی است که در اوج شکوفایی علمیاش بهدنبال اختراعی جدید میرود. در این میان، گروهی از تبهکاران و گانگسترهای داخلی و خارجی وارد ماجرا میشوند، اما قصه از آنجا جذاب میشود که در این مسیر، یکی از تبهکاران عاشق این دختر میشود.
احمد معظمی هم پس از «خانه امن» سراغ قصه پلیسی دیگری به نام «هشت پا» رفته است که این روزها در سکوت خبری، فیلمبرداری میشود و احتمالاً در جدول پخش سریالهای تابستانی تلویزیون قرار خواهد گرفت.
بزم تابستانی جعبه جادو
از آنجا که موضوعات روز، جزو اولویتهای مدیران تلویزیون برای سریالسازی قرار دارد، سریال «رویان» به کارگردانی داوود بیدل هم در دست ساخت است که با محوریت پژوهشگاه رویان به دستاوردهای علمی در این پژوهشگاه میپردازد.
سروش محمدزاده هم تصویربرداری «غریبه» را با بازی پژمان بازغی و حمید گودرزی در ترکیه پیش میبرد. داستان این سریال درباره یک جوان نخبه داروسازی است که در آستانه ازدواج، براساس شواهدی احساس میکند همسر مرحومش که سه سال پیش در دریا غرق شده، زنده است. مصطفی در جستوجوی این راز با داستانهای عجیبی مواجه میشود.
با پایان فیلمبرداری سریال «مهیار عیار» که مجموعهای تاریخی درباره دوران صفویه است و کارگردانی آن را سیدجمال سیدحاتمی برعهده دارد، به نظر میرسد این مجموعه تاریخی ۳۰قسمتی جزو آثار در اولویت پخش شبکه دو باشد. این سریال هم قرار بود در فهرست نوروزی این شبکه جا بگیرد
اما این اتفاق نیفتاد.
در میان سریالهای جدید تلویزیون که سهم کمدیها نسبتاً کم است، فصل دوم مجموعه طنز ۹۰ شبی «چرخ گردون» به کارگردانی جواد مزدآبادی با نقشآفرینی حمید لولایی در دست تولید قرار داد.
سریالهای دیگری همچون «مادر سوجان» که قصه چند نسل را در خطه گیلان در ۶۰ قسمت روایت میکند، سریال «طوبی» که سعید سلطانی، کارگردان «ستایش» آن را در شهرک غزالی جلو دوربین برده و مضمون آن با پیادهروی اربعین پیوند میخورد، «فراری» که در دو فصل ساخته شده و کارگردان جوان آن «امیر داسارگر» از فیلمسازان جشنواره عمار، نگاهی آزاد به زندگی یکی از شهدای مدافع حرم دارد یا «جان برادر» با موضوع شکلگیری گردان زرهی ۷۷ خراسان که قصه آن را پرویز شیخطادی با بازی آرش مجیدی جلو دوربین برده است، از سریالهای تابستان امسال تلویزیون خواهند بود.